داستان مرده ای در میان زندگان
لحظه ی مواجهه با ناصر
یک لحظه توی کریدور زندان دیدمش اولش فکرکردم اشتباه دیدم از بین جمعیت سعی کردم خودم را در موضع بهتری قرار دهم. ظاهرا خودش بود اما این چطور ممکن بود؟ مگر می شود مرده زنده شده باشد ؟ نه! ممکن نبود.
او سه سال پیش در مغازه اش بر اثر سانحه دچار سوختگی شده و مرده بود اصلا خودم هم در مراسمش حضور داشتم ولی آخر مگر می شود این همه شباهت؟!

وکیل کلاهبرداری در مشهد
به دنبال او وارد محوطه زندان شدم ، به سمت او راه افتادم ضربان قلبم بالا رفته بود و اضطرابی که برای خودم هم جای تعجب داشت سراپایم را گرفته بود دستم را سرشانه اش زدم تا برگردد با لحنی مردد و آرام گفتم؛ ناصر خودتی؟با چهره ای معترضانه به سمتم برگشت و با لحنی که تقریبا به فریاد می مانست گفت ناصر دیگر کیست خواب دیدی خیر باشد!
توجه چندنفری به ما جلب شد و من خجالت زده وشرمگین از نگاه آنها به گوشه محوطه رفتم و نشستم او ناصر بود صدای بم وگرفته خودش بود حالا دیگر مطمئن شده بودم ناصر نمرده ،پس سه سال پیش چه کسی را به جای او دفن کرده بودند ؟
ناصررا اولین بار درمغازه لوازم جانبی دوستم دیده بودم آدم معقول و نرمالی به نظر می رسید یک نانوایی در نزدیکی خانه ی من داشت برای همین چندباری به مغازه اش رفتم و ازهر دری حرف می زدیم یک روز پیشنهاد شراکت داد قرار بود از بندر جنس بیاورد وبصورت عمده به مغازه هایی که میگفت سفارشش را گرفته با سود بیشتر بفروشد تاکید داشت که همه ی شرایط فراهم است و فقط یکم پول کم دارد پیشنهاد وسوسه کننده ای بود سود خوبی نصیب من می شد.
با شناختی که دراین مدت به او داشتم به او اعتماد کردم و پول مد نظرش را در اختیارش گذاشتم و قرار شد سود من را هر ماه به حسابم واریز کند اما دریغ از یک واریزی چندباری به او مراجعه کردم و سهمم را مطالبه کردم اما هربار با بهانه ای من را از سرش باز می کرد و وعده سر خرمن می داد تا اینکه حول و حوش سه سال پیش بود که از رفیق مشترکمان شنیدم که میگفت ناصر در نانوایی اش دچار برق گرفتگی شده و دراثر سوختگی شدید فوت کرده.
من با شنیدن این ماجرا شوکه شدم دنیا در مقابل چشمانم تیره و تار شد تمام سرمایه چندین ساله ام از دستم رفت حالا چطور پولم را پس بگیرم ؟ باید به چه کسی مراجعه می کردم ؟ اصلا چه کسی حاضر است طلب دیگری را گردن بگیرد؟ فردای آن روز با رفیقم به مراسم ختم ناصر رفتیم وبعد از چند روز در خانه اش رفتم و با همسرش صحبت کردم وگفتم طلبم را بدهند.
ولی همسرش اظهار بی اطلاعی کرد و گفت آه در بساط نداریم و با قرض و قوله مراسم ختم گرفتیم بعد ازآن چندبار دیگر مراجعه کردم و کم کم دیگر از گرفتن طلبم ناامید و دیگر پیگیر نشدم هیچوقت فکرنمیکردم عامل بدبختی ام را دوباره اینجا ببینم
چندروزی حواسم به او بود و متوجه شدم وقت هواخوری سعی می کند خودش را از من پنهان کند تصمیم گرفتم این موضوع را با افسرنگهبان درمیان بگذارم او هم به مقامات بالاتر گزارش داد و فردای آن روز برای اخذ توضیحات من را به دفتر رئیس زندان احضار کردند مو به مو ماجرا را شرح دادم وسپس به من گفتند پرونده ناصرمجدد رسیدگی می شود وشکایت من هم گرفته شد
در صورت نیاز به مشاوره حقوقی ، مشاوره آنلاین یا تلفنی با شماره های زیر در تماس باشید
09393106011 – 05138676422
09150997001 – 09150998001
سرانجام ناصر
بعد از مدتی معلوم شد زندانی با اسم و عنوانی که داده بودم وجود خارجی ندارد و شخصی که من دیدم با اسم و عنوان جدید اما جعلی بنام مجید مرتکب جرم حمل مواد شده و الان زندانی است خود بازپرس هم مشکوک شده و در نهایت پرونده به جریان افتاده و دوباره از ناصر بازجویی می شود بعداز چندبار بازجویی بالاخره ناصر اقرار می کند که برای تعمیرات برق نانوایی به مغازه ام رفته بودم که باجنازه سوخته شاگردم در مغازه روبرو شدم
سروصورت جسد حسابی سوخته بود حسابی ترسیده بودم و نمی دانستم چه کنم ناگهان فکری به ذهنم رسید من که مدتها منتظر فرصتی برای خلاصی از شر طلبکارها بودم از آب گل آلود ماهی گرفتم و به سرعت لباس های شاگرد نانوایی را درآورده و لباس های خودم را به او پوشاندم و در آخر کارت ملی و کارتهای بانکی ودیگر مدارکم را در جیبش گذاشتم و فورا با همسرم تماس گرفتم و گفتم به آنجا بیاید ماجرا را به اوگفتم و با اصرار من قبول کرد که نقشه را مو به مو اجرا کند
ناصراین ماجرا را با حرارت خاصی تعریف میکرد ،چشمهایش از حدقه بیرون زده و معلوم بود از کاری که کرده اصلا پشیمان نیست آب دهانش را قورت داد و ادامه داد بعد از این اتفاق از شهر خارج شدم و مدتی بعد خانواده ام هم به من ملحق شدند و برای ادامه زندگی نیاز به هویت جدیدی داشتم که بتوانم زندگی کنم شخصی را می شناختم که می توانست مدرک جعل کند به او مراجعه کردم و با هویت جدیدم زندگی ام را ادامه دادم و هیچوقت فکر نمی کردم اینچنین بدشانسی بیاورم و یکی از طلبکارهایم مرا در زندان شناسایی کند….

تصمیم گرفتم برای پیگیری شکایتم وکیل بگیرم وکیل به زندان آمد و گفت با توجه به اینکه شناسایی اش کرده ام امکان ازمایش DNAو اثبات اینکه این جسد دفن شده ناصر نیست وجود دارد وبا این مدارک امکان به نتیجه رسیدن پرونده وجود دارد .

